5 کبوتر گمنام دوران دفاع مقدس از سال 1384با حضور خود بر بلندای تپه اول جاده نیاسر شهرستان کاشان، پرواز به سوی حقیقت را به مردم نیاسر می آموزند.
ترکشهای سرکش
میدونم دارید این روزها سرکشی میکنید. میخواهید خودی نشون بدید. میخواهید به من بگید دیدی سر حرفت نبودی و نتونستی تحملمان کنی. کور خوندید. اون وقتی که اومدید، سرخ بودید و پنجههامو متلاشی کردید. من که با شماها کاری ندارم. چه شبهایی که تا صبح نخوابیدم. براتون گفته بودم از اون شبی که به مهمانی تنم اومدید. تازه تقصیر من که نبود. اگه دست من بود، میبردمتون بهشت؛ تو آسمون. خدا خواست که با شما باشم. بودم، اما حالا دارید سرکشی میکنید؛ لابد پیش خودتون میگید عجب آدم پوستکلفتی هست این مرد. اینهمه تنشرو تکهتکه کردیم، اما...
حق دارم دستم رو قایمش کنم. شما که جاتون بد نیست. به شما که بد نمیگذره. حالا زدید به سیم آخرو میخواهید کار رو یکسره کنید؟ خوب، من تا آخرش ایستادم. من باید بنالم. من باید رنج درد شما رو تابلو کنم. تحمل شما که برام خیلی آسونه، اما تحمل خیلی از آدمها که سروتهشون پشیزی نمیارزه، سخته؛ آدمها این آدمای متقلّب و متظاهر و هیچی نفهم که از درد و رنج چیزی نمیفهمن.
خنده داره. میخواهید چی رو به من ثابت کنید؟ مردانگی، وفا یا بیوفایی رو؟ غصه نخورید. من تا آخرش با شما هستم؛ تا بهشت
رقص مرگ !
متن زیر آخرین نوشته دکتر چمران می باشد که چند دقیقه قبل از شهادت آن را نگاشته است :
(( ای حیات ! با تو وداع می کنم ، با همه مظاهر و جبروتت . ای پاهای من ! می دانم که فداکارید ، و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت – صاعقه وار به حرکت در می آیید ، اما من آرزویی بزرگتر دارم . به قدرت آهنینم محکم باشید . این پیکر کوک ، ولی سنگین از آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسئولیت ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید . در این لحظات آخر عمر ، آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمتها کرده اید . از شما آرزو می کنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه ، ادا کنید . ای دستهای من ! قوی و دقیق باشید . ای چشمان من ! تیزبین باشید . ای قلب من ! این لحظات آخرین را تحمل کن . به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید . من چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ، آرامشی ابدی . چه ، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم ، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد . ))
در راه تو
من مسئولیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم ، تمام ناراحتی ها را تحمل کنم رنجها را بپذیرم ، چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم .
ای خدا، من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان ، مرا از این راه طعنه زنند . باید به آن سنگ دلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد . باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم ، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم .
ای خدای بزرگ ، این ها که از تو می خواهم چیزهائیست که فقط می خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب می دانی که استعداد آن را داشته ام .
تو ای خدای من ، می دانی که جز راه تو و کمال و جمال تو آرزویی ندارم ، آنچه می خواهم آن چیزی است که تو دستور داده ای و می دانی که عزت و ذلت به دست توست و می دانم که بی تو هیچ ام و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم .