شنودگان عزیز توجه فرمائید شنودگان عزیز توجه فرمائید خرمشهر شهر خون و قیام آزاد شد.
امروز سوم خرداد سالروز آزاد سازی خرمشهر 27 سال پیش تو همچین روزی خرمشهر عروس شهرهای ایران بعد از چند ماهی که تو دست عراقی ها بود آزاد شد خرمشهر رو خدا آزاد نکرد بلکه پاک ترین جونای این سرزمین فارغ از هر دین و مذهبی که داشتن با هر عقیده و نظری رفتن و جنگیدن و نذاشتن حتی یه وجب از خاک این کشور به دست بیگانه بیفته مسلم بدونید خیلی از اون رزمنده ها با این حکومت مخالف بودن ولی برای دفاع از حیثیت و شرافت کشور و ملتشون جون خودشون رو کف دستشون گذاشتن و رفتن وسربلند هم بیرون اومدن.
شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه دخت پیامبر (ص) را بر همگان تسلیت عرض می کنم و برای شما عزیزان یک عکس آماده کرده ام که می توانید دانلود کنید .
یک والپیپر از حضرت زهرا (س) برای شما عزیزان و دوستدار ائمه .
بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه پاسدار شهید مسعود نیک کرد |
«الّذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئک هم الفائزون» «سوره توبه آیه 20»
«و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله مع المحسنین» «سوره عنکبوت آیه 69»
«ان کان دین محمّد لا یستقم الا بقتلی فیا سیوف خُذعنی» «امام حسین (ع)»
«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبّنی و من احبّنی عشقتنی و من عشقتنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیه فانا دیه»
هر کس مرا طلب کند و بجوید می یابد و هر کس بیابد می شناسد و هر کس مرا شناخت دوست می دارد و هر کس دوست بدارد عاشق می شود و هر کس عاشق شد من هم عاشقش می گردم و هر که را عاشق شدم به حالتی مثل لحظات آخر حسین ابن علی(ع)می کشم و هر کس را که کشتم،پس دیه او بر من واجب می شود و دیه او خودم هستم.
اینجانب مسعود نیک گرد مطالبی را به عنوان شهادت نامه بیان می دارم گر چه به این مطالب احتیاجی نیست و من کوچکتر از آنم که اظهار نمایم.
قبل از هر چیز شهادت می دهم بر یکتایی خدا که شریکی ندارد و به خاتمیّت حضرت محمد(ص)پیامبر گرامی و شهادت می دهم که حضرت علی ابن ابی طالب ولی و حجت خداوند بر مخلوقات خدا می باشد حقیر افتخار دارم که شیعه اثنی عشری(جعفری دوازده امامی)هستم،و از عموم برادران و خواهران می خواهم که همیشه برای ظهور حضرت مهدی(عج)دعا کنند و همیشه دعا گو برای سلامتی و طول عمر رهبر عزیزمان باشند و الحمد الله ملت هوشیار و بیدار و همیشه در صحنه در این لحظات حسّاس و تاریخی و سرنوشت ساز که اسلام عزیز در موقعیّت خاصی قرار گرفته و هر مسلمانی بنا به وظیفه شرعی خودباید ادای تکلیف نماید تکلیفی که بسیار سنگین است و امانتی است که زمین و آسمان و کوه ها همه و همه از پذیرفتنش ابا کردند ولی انسان،انسانهای خود ساخته و از خود گذشته در طول تاریخ آنرا حمل کردند.در هر صورت این امانت خیلی سنگین است و خون شمشیر لازم دارد و بشر همواره در معرض امتحان و آزمایش قرار می گیرد آنجاست که باید اظهار نماید خدایا یک لحظه مرا به خودم وا مگذار،خدایا مرا آنچنان کن که خود می خواهی و برای آن آفریدی،آفریدی که از حق باشیم،حق بگوییم و از حق دفاع کنیم وقت آن رسیده که گفته های زبانی جامه عمل بپوشد، و آنقدر به جبهه می روم و می جنگم و از کفّار می کشم تا شهید شوم ولی ای برادران نکند در بستر بمیرید که حسین(ع)در میدان نبرد شهید شد.
وای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه حسین(ع)و با هدف شهید شد و تو ای خواهر و برادر باید همواره به یاد آوری که مسئولی،مسئولی که چون انسانی و می خواهی انسان وار زندگی کنی و انسان نمی تواند بی تفاوت به اسلام باشد احساس مسئولیّت می کند،که اگر نکند فقط جاندار است به انسان...و تو مسئولی در پیشگاه خداوند و در مقابل خون شهداءمسئول در مقابل مادران،فرزندان،زنان شوهر و فرزندان پدر از دست داده،مسئول در مقابل یتیمان اجتماعت و مسئولی در مقابل محروم و معلولان وطنت و تو باید برخیزی چون مسئولی و باید بکوشی در پناه اسلام و رهبری امام همراه با فعالیت بیشتر و به همراهی رزمندگان مسئولیت را هم در یابی و در راهش قدم نهی تو باید شخصیّت را در ایمانت،عملت و گفتار و حرکاتت جستجو گر باشی،آه ، نه در فرم لباس و حالت مو و چهره ات و نه در قیافه و غرور و تکبر و نه تنها در علم و معلوماتت،تو باید یک انسان حق بین باشی،برادران با علی(ع)وار زیستن،ابوذر وار عمل کردن درس زندگانی و آزادگی شهامت و شجاعت برایتان می آموزد و شما ای خواهران،بایستی از مکتب ما فاطمه(س)وار بودن و زینب(س)گونه شدن که نمونه والا از بانوان نیک سرشت و مظهر تجلّی بخش و هدایت دهنده هستند باشید باید درس تقوا،اخلاص،انسانیت،اخلاق بیاموزید چرا که جامعه اسلامی به این اعمال نیک نیازمند است،اسلام به انسانهای آگاه،آزاد ،با تقوا،با شهامت،با شجاعت و همین طور غیور و با ایمان نیاز دارد و به انسانهائی که در مکتب اسلام و در پناه تعالیم امید دهنده قرآن چگونه زیستن را می آموزد،چگونه زیستن خود بهترین گواهی است بر چگونه مردنشان و ای برادری که می توانی به جبهه بروی و نرفته ای فکر می کنی امانتی که بر دوش مسلمین سنگینی می کند چیست؟
و اگر یک روز بپرسید«و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین»و بپرسید چرا به ندای«هل من ناصر ینصرنی باللمسلمین»که مسلمانان جهان فریاد می آورند به دادشان برسید لبیک نگفتی چه جوابی داری بدهی البته این مسئله را به آن عده از برادران که قلباً می خواهند ولی بعللی موفق نمی شوند و یا مسئولین نمی گذارند به جبهه ها اعزام شوند نمی گویم بلکه به غیر می گویم کم به خود آیید و اندیشه کنید که سعادت دنیوی و اخروی ما در راه خدا قدم برداشتن و جهاد کردن است واز عزیزان می خواهم همیشه تابع و مطیع بی چون و چرای ولایت فقیه که همانا ولایت الله است باشند،حدود اسلامی را در همه حال و در همه جا رعایت کامل نمایید خودتان را به اخلاق اسلامی بیارایید و همواره خدا را شکر و سپاس می کنم که آرزویم یکی پس از دیگری و پی در پی با توجه به؛راغه جستن از من و هدایت از او،جهد کردن ز من و عنایت از او به مرحله عمل می رساند:
اولا:از نزدیک نظاره گر حرکات و سکنات و تقوا و مقاومت و متانت و آن روح با عظمت و امام عالیقدر بودن که نه تنها قلم قادر به نوشتن معنویاتش نیست بلکه حقیر در همین جا در عجز ماندن و به این کفایت باید کرد که:آنچه عیان است چه حاجت به بیان است
ثانیاً:با نیت خالص به لقا الله رسیدن اگر لیاقتش را داشته باشم و به ورد زبانم جامه عمل بپوشانم که بارها می گفتم.
دوست دارم گر بچینی گل برای گلخانه خود
جـزء آن گل گـردم واندر گلستان تو باشـم
ای پنــــاه بی پناهـــان،یاور رزمندگــــان
درمیان جبهه می خواهم سربه دامان توباشم
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو بـــاشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
علی الصباح قیامت که سر از خــاک بر آرم
به جستجوی تو خیـزم به گفتگوی تو بـاشم
و ثالثاً:که بطور حتم می دانم انشاءالله آنهم بر آورده خواهد شد آن دعای همیشگی است خدایا آنقدر به امام امت خمینی بت شکن عمر عطا بفرما تا حکومت اسلامی را با دست نازنین خودشان به امام(عج)تحویل داده و همچون پیش نائبی بر حق منتها در حضور مولایش حضرت مهدی(عج)باشد انشاءالله.
برادران و خواهران امام امت خمینی کبیر را بیشتر دریابید که او نماینده بر حق امام زمان است و از پروردگار الهام می گیرد و هرگز پایتان را از رهنمودهای ایشام جلو یا عقب نگذارید و الا نه تنها همگی هلاک خواهید شد بلکه خدای نا کرده ضربه سختی به دست خودتان بر اسلام تازه متولد یافته وارد خواهید ساخت اوست که حکومت اسلامی را به امام عصر(عج)تحویل خواهد داد و همچنین کاری بکنیم که باعث خوشنودی امام امتمان گردد اینرا بطور حتم بدانید که خوشنودی امام خمینی،خوشنودی امام زمان و خوشنودی امام زمان(عج)مسلماًمنجر به خوشنودی خداوند متعال و موجب رستگاری مسلمین در دو عالم است
و ای کسانیکه بیراهه می روید پیامی هرچند کوتاه به شما دارم به اسلام عزیز بگروید و به خط اصیل امام پناه برید که تنها راه چاره و نجات و به کمال رسیدن انسانهاست و همواره پیرو خط اصیل ولایت فقیه باشید والا هر که با آل علی در افتد،ور افتد چنانکه استاد معظم آیت الله مطهری می گفتند،کار مکذّبان ودشمانان اسلام به جایی خواهد رسید که چاره در به خاک مالیدن دماغشان است و بس،و چاره ای جز این وجود ندارد،و چنانکه قرآن کریم می فرماید «سنسیمه الی الخرطوم» سوره قلم آیه 16 و این بار خداوند متعال هست که می فرماید و بزودی به خرطوم و دماغشان داغ نهیم.
چه منافقینشان باشد و چه کاخ نشینان،چه آمریکای جنایتکار و چه کاخ نشینان،چه شوروی تبهکار و چه عروسک کوکی بنام صدام یزید دیر یا زود بر افتند.
«ربّ انی لا املک لنفسی نفعاًو لا ضراً و لا موتاً و لا حیوتاً و لا نشورا»
«خدایا من از خود هیچ ندارم نفع و ضرر و مرگ و زندگی و قیامت همه در اختیار توست»
خدایا تو خود فرمودی بنده ام تو یک قدم به طرف من بیا،من دو قدم بر می دارم ولی من بنده تو،می ترسم بر ناتوانی و کثرت گناهانم که یک قدم را هم نتوانم بردارم .بار الها ببخشای معصیت هائیکه مرتکب شده ام من بنده بد تو بودم ای خدا اگر تو مرا قبول نکنی پس به کدام دری رو آورم بر من منّت گذار و دستم بگیر و هدایتم فرما.
ای خدا تا گناهانم را نیامرزی مرا از دنیا مبر و قلم عفو بر تمامی گناهانم بکش.بحق زهرا(س)
در خاتمه از تمامی دوستان و آشنایان بخصوص برادران در جبهه پایگاه مسجد و ناحیه و سپاه و بسیج و محله که به عللی با هم سر و کار داشته ایم از همگی حلیت خواسته و اگر بدی کردم دلیل بر نادانیم بود و اگر قلب کسی را آزرده ام دلیل بر جهلم بوده است،انشاءالله حلالم خواهند کرد.
ای مادر مهربانم می دانم که فرزند خوب و دلسوزی برایت نبوده ام حلالم کن می دانم که مرا با هزاران رنج و اندوه بزرگ کردی و برایم زحمت فراوان کشیدی و تو خود می دانی که چندین بار خداوند مرا از مرگ در بستر و مطب و غیره نجات داده است آیا هیچ فکر کرده ای که برای چه و به چه منظوری و برای چه روزی مرا زنده نگاهداشته بود.آنوقت است که اصلاً ناراحت نخواهی بود اگر فرزندت در رختخواب میمرد آنوقت برای شما ذلت بود.
ولی افتخار کن که لا اقل تو هم یک شهید و یک هدیه در پیشگاه او داری البته اگر خداوند عزوجل قبول بکند.و می خواهم اصلاً برایم گریه نکنید در غیر این صورت دشمنان دین شاد می شوند و روحم آزرده خاطر،هر وقت خواستید گریه کنید بر حال امام حسین(ع)و یاران و اصحابش گریه کنید و ضمناً دو رکعت نماز برایم خوانده و در مسجد از خدا بخواهی که قربانیت را قبول فرمایـــد.
و پدر جان دوست دارم به فعالیت در مسجد و پایگاه بیافزایی و مرا حلال کنی و با شنیدن خبر شهادتم دستهایت را بالا گرفته و از درگاه خدا بخواهی که قربانی ات را قبول کند و می خواهم قامتت استوار و صدایت رساتر از قبل بوده و اصلاً افسرده نباشی که من خمس فرزندان تو بودم.
امیدوارم به یکی قانع نباشی که این درخت به شمشیر برّان برای حفاظت و خون جدید برای زنده ماندن و رشدو نمو نیاز دارد و سفارش آخرم به همه و همه مسلمانان و حق جویان اینست که با نیت خالص نمازهایتان را بخوانید و در نماز جمعه ها و دعای کمیل با شکوه هر چه بیشتر شرکت کنید و دعا را از یاد نبرده که بفرموده امام دعا قرآن صاعد است.در هر حال فرصتی که برایتان پیش آمده مشغول ذکر و دعا و قرآن خواندن باشید و دوست دارم جسدم پیدا نشود تا با مهدی،علی،اصغر،حسین،مشهدی عبادی ها، باصرها در یک بستر باشیم،تا بدینوسیله جائی از وطنم که ممکن است خانه ای برای محرومان بشود نگیرم.ولی اگر جنازه ام را آوردند بر سر سنگم این سروده را بنویسید.
ما جان به شما دادیم تا زنده شما باشید
بر خـــاک مزار مـــا یکدم به دعا باشید
چون شمع وجود مــا پر بار شمـا گردید
روشنگـــر شمع مــا شایدکه شماباشیــد
دائــم در این پیکــار با شور و نوا باشید
بر خـــاک مزار مـــا دوستان اگر باشید
همواره خــدا خوانیـد مشغول دعا باشید
والسلام علیکم
مسعود نیک کرد
31/1/64
وبلاگ عاشقان شهدای ایرانی |
وصیت نامه شهید محمّدرضا مهر پاک
بسم الله الرحمن الرحیم
می خواهم خامه قلم را به سینه کاغذ آشنا کنم و نقشی از رخ آن زیبا را به این سینه سفید منقش کنم امّا قلم را توانایی این کار نیست،کاغذ را تحمل این نقش نیست.می خواهم امواج خروشان احساس را به مهار(عقل)در زندان تن محبوس کنم.امّا عقل را توان به بند کشیدن دل نیست.تن را قدرت نگهداشتن روح نیست.چشمانم را می بندم می خواهم تصویری از آن جمال رعنای یار را در ذهن تصوّر کنم.
امّا تصویر آن جمال زیبا را کسی قادر به تصوّر نیست.می خواهم مرغ اندیشه را از پرواز در آسمان سرخ رنگ عشق باز دارم امّا او را هیچ قیدی قادر به مقیّد ساختن نیست.
این آسمان خونین را از طیران این مرغ باز داشتن ثواب نیست.قلم را دوباره به چرخش وا می دارم.امواج خیره سر احساس به ساحل اطمینان هجوم می آورند آن یار رعنا تمام قد عشق را به تماشا ایستاده است.
مرغ اندیشه به پرواز خویش ادامه می دهد کاغذ از سیاهی قلم نقش می پذیرد دل زبان گشوده که:ای نازنین دلبر تو مرا همچو شبنم صبحگاهی پاک خواسته بودی و من روسیاه از نوک پا تا فرق سر به گناه آلوده گشتیم.پس مرا ببخش.
ای دوست،تو از من خواسته بودی به عهد وفا کنم و به سویت بشتابم و من همان شاکر نادانی هستم پس مرا ببخش.ولی بدان من نیز روزی پاک بودم قلبم هنوز از زنگار پاک بود.چشمانم هنوز بر رخی نگاه نکرده بود.دستانم هنوز به ناپاکی آلوده نشده بود.
وجودم پاک بود،عقلم پاک بود،(آه ای زیبای زیبایان)چه کنم نفس بر من غالب شد و تو خود حال مرا می بینی،شیطان را به دوستــی برگزیدم و تو روزگــارم را می بینی ولـــی هرگــز از روی طغیان سر از فرمانت نپیچیده ام،هرگز از روی عمد بر خلاف دوستی ام عمل نکرده ام.هرگز!
خود می دانی حتّی آن هنگام که طعم گناه از دهانم زایل نگشته بود فکر تو آن را تلخ می کرد که هرگز گناه لذّت نداشته است خود می دانی همواره پشیمان بوده ام ولی چه کنم که وجود کثیفم را شیطان مسلّط شده است.
هر گاه خواسته بود سیلی به رخ شیطان زنم این نفس جلویم را گرفته بود.آری خود می دانی روزگاری پاکترین
و صادق ترین بودم.شبها به لبخندی می خوابیدم و صبح ها به لبخندی دیگر بیدار می شدم شب و روزم با تو می گذشت و حالا،رانده از هر جا،مانده از هر چیز،پشیمان از هر کار به درگاهت آمده ام،می گفتند تو به این سرزمین آشنایی.در اینجا دوستان زیادی داری.می گفتند به اینجا نظری داری و من سر از پا نشناخته به اینجا آمده ام شتاب داشتم تا به اینجا برسم.
پا برهنه،جامه دریده،چشم گریان،با تنی ریش به اینجا رسیده ام.چشمانم کم سو گشته اند،پاهایم مجروح است.دلم پریشان است،آیا تو مرا خواهی پذیرفت؟آیا برای دیدنت حالی جز این می خواهی؟آیا برای وصالت مهریه ای بالاتر از این خواستاری؟پس کی بر من ناتوان نظر خواهی افکند.
پس کی مرا خواهی پذیرفت.همه خوبانت را قبول کرده ای و من بیچاره بر درگهت نشسته ام که چه کنی.آیا وقتی خونی در بدنم در جریان است روحی در تنم باقی است ،تو مرا می پذیری حاشا و کلا ! تا دستانم می جنبد،قلبم می تپد تو مرا هرگز قبول نخواهی کرد؟
پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید،ای نامردان جاهل مرا بکشید،ای خون فوران کن،ای تن پاره شو،ای چشم کور شو،بگذار دستانم بکشند،پاهایم قطع شود مغزم پریشان شود،مگر تو این را نمی خواهی،مگر تو این را قبول نمی کنی؛پس تو می گویی چه کنم؟
بهای دیدنت را این جان ناقابل قرار داده ای،پس ای خصم مرا بکش.به درگهت انتظار تلخ است،برای وصالت صبر نتوان کرد مرا در انتظار مگذار،هر کس خواسته است به شیطان پشت پا بزند،هر کس می خواهد راه میان بر را انتخاب کند.
هر کس خواسته است با تو دمساز شود هر کس خواسته است با تو هم سخن شود به اینجا شتافته است و من از آنها تبعیت کرده ام.آیا مرا هم قبول خواهی کرد؟
هیچ کس وقتی بدن پاره پاره ام را دید گریه نکند.احدی چشم بی روحم دوخت گریه نکند.این تن جز قفس نیست که این پوست واستخوان بیش نیست.این بدن پوسته صدفی بیش نیست،مرواریدش را تقدیم یارکرده ام
و حقش هم همین است.
بر من قبری نسازید،مرا از یادها ببرید،من نبودم،منی وجود نداشتـه است می خواهم همه جز او مرا از یاد ببرند
می خـواهم تنها باشم و شما مرا از این تنهایی باز نداریــد،هر کس می خواهد بهترین راه را انتخاب کند باید
بیشترین بهاء را بدهد من نیز چنین کرده ام.پس مرا بر این ناراحت نشوید که بسیار سود برده ام.
پدر جان از شما می خواهم در مسجد بعد از نماز حتماً طول عمر امام را از خدا بخواهید و پیروزی لشکریان اسلام را خواستار شوید و اگر توانستید به یاد رزمندگـان و امام زمان(عج)و پیروزی نهایی اسلام بعد از نماز(امن یجیب)بخوانید.
ملّت عزیز ایران از امام امّت پیرویکنید که صلاح و پیروزی و رستگاری ما در این است.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی،تو را به جان مهدی خمینی را نگه دار